سال ها قبل اشتباه یکی از مدیران ارشد یک شرکت نفتی باعث شد که نزدیک به 3 میلیون دلار به آن شکت خسارت وارد بشود. جان دی راک فلر مدیر عامل آن شرکت نفتی بود.
روزی که خبر آن خسارت به گوشی تمام پرسنل و کارکنان آن شرکت رسید، همه کارکنان به بهانه های مختلف تصمیم گرفتند که از مدیرعامل شکت دوری کنند و با او روبرو نشوند تا مورد خشم و عصبانیت او قرار نگیرند، اما تنها کسی که در چنین شرایطی جسارت به خرج داد تا پیش مدیرعامل برود، شخصی بنام ادوارد بت فورد بود او یکی از کارکنان شرکت بود و می دانست که باید خودش ا برای شنیدن صحبت هایی از جانب مدیرعامل که بسیار، بسیار هم عصبانی هست، آماده کند!!
وقتی بت فورد وارد دفتر کار مدیرعامل می شود، مدیرعامل یکی از بزرگترین شرکت های نفتی را می بیند که روی میز کار خود خم شده و یک سری مطالب را می نویسد و گاهی هم می خواند. بت فورد بدون اینکه بخواهد برای ایشان مزاحمتی ایجاد کند آرام یک گوشه ای از دفتر می ایستد. راک فلر (مدیرعامل) بعد از چند دقیقه سرش رو از میز بلند می کند و می گوید: چطوری ؟ چه خبر؟ راستی تو هم خبر خسارت وراد شده به شرکت را شنیده اید؟…
بت فورد می گوید: بله قربان شنیدم !! مدیر عامل می گوید: چند روزی هست که این مسئله ذهنم را مشغول کرده و دباره آن دارم فکر می کنم و قبل از اینکه با فردی که باعث این خسارت شده ملاقات کنم و صحبت های او را بشنوم دارم یک سری مطالبی را روی کاغذ می نویسم !!
بقیه ماجرا را آقای بت فورد این چنین تعریف می کند، که بالای کاغذی که زیر دست مدیر بود، نوشته شده بود، نقاط قوت آقای (سه نقطه) … و بعد لیست بلندی از خصوصیات خوب و نقاط قوت آن شخصی که مرتکب آن اشتباه شده بود را در آن قسمت نوشته بود.
بت فورد می گوید: درسی که من در آن لحظه از آقای راک فلر گرفته بودم هیچ وقت فراموش نخواهم کرد. در سال هاس بعد هروقت بخاطر اشتباه کسی از دست آن عصبانی می شدم و می خواستم او را تنبیه نمایم، قبل از هر کاری خودم را مجبور می کنم پشت میز بشینم و فهرستی از نقاط قوت و خوبی های آن شخص را بنویسم و بعد از نوشتن این فهرست ، به راحتی می توانم آن مشکل یا مسئله ایجاد شده را از یک زاویه دیگر بررسی نمایم و عد از این کار توانستم خودم را از بزرگترین اشتباهاتی که هر مدیری می تواند مرتکب شود و آن چیز جزء خشم و عصبانیت که نباشد، مصون نگهدارم .
دوست خوبم شاعر بزرگ ایران زمین حضرت سعدی می فرماید:
مرد نه این است که حمله آورد بلکه مردی این است که موقع خشم
خود را برجای بدارد و پای از حد انصاف بیرون ننهد.