یک خاطره زیبا

5/5 - (1 امتیاز)

دوست خوبم سلام امیدوارم حالتون عالی باشه

خانم معلم در دفتر تنها بود که پسر کوچکی آرام در دفتر را باز کرد و با لحن محتاطی او را صدا کرد خانم معلم او را شناخت، او بدون آنکه بخواهد نارضایتی خودش رو به رویش بیاورد، گفت: تو در امتحان نمره 9 گرفتی، تو تنها کسی هستی که نمره قبولی نگرفته است.

پسرک با خجالت و در حالی که صورتش سرخ شده بود، سرش را بلند کرد و گفت: خانم معلم می شود، می شود یک نمره به من ارفاق کنید، خانم معلم با عتاب مادرانه ای سرش را تکان داد و گفت: یک نمره ارفاق کنم!! این ممکن نیست من طبق جواب هایی که در برگ امتحانت نوشته ای به تو نمره دادم. او اضافه کرد، نگران نباش من که نمی خواهم بخاطر ضعفت در امتحان تو را تنبیه کنم، تو باید در امتحان بعد تلاش بیشتری کنی و نمره بهتری بگیری.

پسر با صدایی که نشان می داد خیلی ترسیده است، گفت: اما مادرم کتکم می زند… خانم معلم ساکت شد، او آرزوی والدین را درک می کرد که می خواهند بچه هایشان بهترین نمره ها رو کسب کنند و موفق باشند. از طرفی نمی توانست در برابر بچه های بازی گوشی که در امتحاناتشان ضعیف هستند، نرمش نشان دهد.

اما یک موضوع دیگر هم بود و آن اینکه او می دانست که کتک خوردن بچه ها هیچ کمکی به تحصیلشان نمی کند و حتی تأثیر منفی آن ممکن است آنها را از تحصیل بازدارد. نمی دانست چه تصمیمی بگیرد… یک نمره ارفاق کند یا نه؟ او در کارش جداً اصول را رعایت می کرد، اما ببهرحال قلب رئوف مادرانه ای هم داشت، نگاهی به پسرک کرد هنوز تمام تن پسرک از ترس می لرزید و به گریه افتاده بود، عاقبت رو به پسرک کرد و با صدای ملایمی گفت: ببین این پیشنهاد رو قبول می کنی یا نه؟؟ من به ورقه ات یک نمره ارفاق نمی کنم، فقط می توانم به تو یک نمره قرض بدهم. توهم باید در امتحان بعدی دو برابر آنرا یعنی دو نمره به من پس بدهی… خوبه؟؟ پسرک با شادی غیر قابل وصفی گفت: چشم من حتماً در امتحان بعدی دو نمره به شما پس می دهم، او با خوشحالی از خانم معلم تشکر کرد و رفت.

از آن پس برای اینکه بتواند در امتحان بعدی قرضش رو به خانم معلم پس بدهد با وقت زیادی درس می خواند. تا اینکه در امتحان بعدی نمره بسیار خوبی کسب کرد، از طرف مدرسه به او جایزه ای داده شد وقتی در مراسم اعطای جایزه نگاهش به خانم معلم افتاد از دیدن لبخند خانم معلم که به او می زد احساساتی شد و گریه کرد از پس آن درس که خانم معلم به او دستور داده بود تا مقطع دبیرستان با نمرات عالی پشت سر گذاشت و وارد دانشگاه شد. او همیشه ماجرای قرض نمره رو برای دوستانش تعریف می کند و از بازگویی آن همیشه هیجان زده می شود. زیرا می داند که نمره ای که خانم معلم به او قرض داد سرنوشتش را تغییر داد.

آن پسر جوان اکنون یکی از پولدار ترین مردان جهان هست، او کسی نیست جز آقای بیل گیتس…

بله دوستان عزیز مراقب تأثیر تصمیمات مان بر سرنوشت افراد باشیم. گاهی هیچ تصمیمی به اندازه گذشت مؤثر نیست. پس بیاید گذشت را تجربه کنید.

شاد و پیروز باشید.

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *