چگونه می توانیم با خودمون در صلح باشیم

Rate this post

سلام دوست عزیز …برای جواب سوال بالا مطالب زیادی وجود دارد و کتاب های بسیاری هم در این زمینه نوشته شده از جمله صلح درونی و آرامش درون و… ولی من می خوام به روش ساده حرف بزنیم نه از جنس کتاب های مشهور و ترجمه شده که گاهی هم بعضی از جملات دشوار و سنگین باشند ما می خواهیم بصورت روان و عادی باهم صحبت کنیم زیاد از موضوع دور نشویم، صلح با خود: انسان زمانی با خود به صلح میرسه که با جایگاهش در هستی پی ببره و به خودشناسی رسیده باشه … یعنی با خودش تضاد نداشته باشه … تضاد یعنی گرایش به منفی و مثبت اونو بهم میریزه … یعنی کسی که هنوز تکلیفش با خودش مشخص نیست … هم خدا رو میخواد هم خرما رو …  شرایطی که انسان نمیتونه خوب و بد رو از هم تشخیص بده ازاین بابت احساس درماندگی میکنه در هنگام انتخاب هم دچار بهم ریختگی میشه و اگر انتخابش به نتیجه مطلوبی نرسه از تضاد خود رنج میبره … تضاد اولیه در زیر :
– برتری طلب : کسی که برتری طلب هست رفتار تهاجمی داره.
– مهر طلب :  کسی که مهر طلب هست به دیگران محبت میکنه تا از آنها تایید بگیره بمحض تایید ، آرام میشه.
– عزلت طلب : کسی که عزلت طلب هست در جمع نمیتونه مهر تایید بگیره میره یک گوشه می نشینه با کمترین مزاحمتی دچار آشفتگی درونی میشه.
نکته مهم اینه که در یک شخصیت سالم، از نظر روانشناسی، بین این سه تمایل و واکنش های مربوطه تعادل برقراره

از دیگر مواردی که میتونیم راجع به تضاد با خود عنوان کنیم موارد زیر شامل:
_ تضاد بین اندیشه و عمل
_ تضاد من مجری با من ایده آل
_ تضادهای روزمره (سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی،…)

افراد بزرگی مانند پیامبران ، سقراط، مارتین، لوترکینگ و حتی گاندی و امام خمینی (ره) و… را در نظر بگیریم، آنها کسانی بودند که در ابتدا توسط مردم پذیرفته نشده بودند بلکه آنها با اعتماد به نفس و ایمان قوی که همان آرامش و صلح درونی که ما از آن صحبت می کنیم، دست یافتند و پس از اینکه با خودشون کنار آمدند و خودشون را قبول کردند سپس سایر افراد جامعه و اجتماع به آنها پیوستند و آنها مشهور شدند در اصل آدم هایی که ما از آنها بعنوان انسان های موفق یاد می کنیم ابتدا که موفق نبودند بلکه با ایمان و باوری که داشتند توانستن تغییرات بزرگ در تاریخ رخ بدهند پیامبر اسلام بعد از اینکه از سوی خدا مبعوث شد فقط حضرت خدیجه و امام علی (ع) به ایشان ایمان آوردند و چندین سال طول کشید تا توانست بصورت علنی رسالت خود را ابلاغ نماید.
صلح با خود یعنی من اون چیزی که هستم رو اول بپذیرم … بعد از اون برم روی ارتقا خودم کار کنم … یه شخصی که هنوز تکلیفش با خودش مشخص نیست ایا میتونه کاری از پیش ببره … ؟ من کی هستم ؟ اینجا چی کار دارم ؟ هدفم چیه ؟ به چی علاقه دارم ؟ باورم چیه ؟ و … در جواب اینها هر چی باشم راهی برای پیشرفت هست   دوست عزیز با خود در صلح بودن و هماهنگ بودن با خود ب این معناست ک در اغلب اوقات احساس خوبی داشته باشید…
یعنی اینکه ازدرون احساس ارزشمندی و احساس امید و شادی و امنیت وآرامش و  لذت کنی…..
یعنی اینکه فاصله بین ذهن و روح خود را کم کنی…..
یعنی اینکه ب مسائل و مشکلات از زاویه ای نگاه کنی ک بهت احساس کمی بهتر دهد….
یعنی اینکه احساس خوب خود را وابسته ب عوامل بیرونی نکنی

یعنی اینکه احساس ارامش داشته باشیم و خودمون را لایق بدست اوردن موفقیت بدونیم . برای هر اشتباهی به خودمون بد و بیراه نگیم و خودن را دوست داشته باشیم.
وقتی توی کاری موفق نشدیم و یا اشتباهی رخ داد مسئولیتش را بر عهده بگیریم و به خودمون بگیم خودم درستش میکنم و اصلا احساس تنفر و بی ارزشی نکنیم

با خود در صلح بودن:
یعنی داشتن “عزت نفس” کامل
یعنی نداشتن نجواهای درونی (که به جز وقت گرفتن انسان هیچ عایدی برای زندگی نداره)
یعنی داستن احساس آرامش و شعف قلبی
♠ همراستا بودن با وجود خود:
یعنی ارسال ارتعاش و ارسال فرکانسهایی دقیقا مطابق با خواسته خود
یعنی توجه کردن به خواسته (برای رسیدن به باورهای درست)

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *